مراد از جذب چیست و به چه چیز باید جذب نماییم؟
همانگونه که آهن ربا، با داشتن خاصیت مغناطیسی، میتواند برادههای آهن را
به خود جذب کند، در انسان نیز خواص و نیروهای خاصی وجود دارد که او را به
یک منبع مولد و پویای جذب و دفع فعال تبدیل کرده است.
نیروهای مغناطیسی
خاصی همچون: عشق، محبت، صفا و صمیمیت، همگی از جمله خواص منحصر به فرد
انسانند که موجب گرایش سایر همنوعان به وی میشوند.
شرایط جذب در طرح شجره طیبه صالحین
انسان، درست مثل آهن ربا، با سه شرط میتواند کسانی را به خود جذب کند:
اول: آنکه خاصیت آهن ربایی خود را شناسایی، حفظ و تقویت نماید.
دوم: آن که در مدار و محور جذب و کشش واقع شود.
و سوم: آن که مخاطبانی متناسب جذب با این قبیل خواص انسانی پیدا نموده و بخود جذب نماید. (یافتن دلهای مستعد و آماده)
مراد از جذب در طرح صالحین
به هر حال در این خصوص، لازم به ذکر است که هر چند معنای اصطلاحی جذب در جریان صالحین، یعنی آن که فرد یا افرادی را برای عضویت در حلقه صالحین و پیوستن به جمع جوانان و نوجوانان مسجدی ترغیب و متمایل نماییم، اما در اصل، مراد از جذب، در اجرای یک پروسه تربیتی هدف دار در واقع یعنی تشنه کردن مخاطب برای تلاش و حرکت در این مسیر خطیر جذب یعنی رغبت انگیزی در مخاطب برای فعالیت در گروه و نیز وارد نمودن تلنگر لازم در او، همراه با کشش و کوشش مناسب و لازم.
جذب مرحله اصلی طرح صالحین
جذب در واقع مرحله اصلی فرآیند صالحین و بستر تحقق مراحل تثبیت و رشد است. در این باره تا به حال، در بین ما اینگونه مرسوم بوده است که افراد، قبل از شروع مرحله جذب، ابتدا به آموختن و تحصیل فنون ارتباط موثر، مخاطب شناسی جوان و نوجوان و روش تبلیغ و سایر مسایلی از این دست میپرداختهاند اما در این مجال، لازم به یادآوری است که در مکتب تربیتی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ، جذب، در وهله نخست و در بدو امر یک مسئله درونی، باطنی و فردی به شمار میآید که مربی باید قبل از تحصیل مراتب بیرونی آن، حتما ابتدا به تهذیب نفس و پالایش و صیقل روح خود در این زمینه بپردازد.
بر این اساس وقتی که از درون کسی نور ساطع گردید، دیگر بدون شک دوستداران روشنایی و نور قطعا به سمت او متمایل و راغب خواهند شد.
به تعبیر زیبای مرحوم نراقی در طاقدیس:
نفس خود ناکرده تسخیر ای فلان / چون کنی تسخیر نفس دیگران
نفس را اول برو در بند کن / پس برو آهنگ وعظ و پند کن
در طرح صالحین متربی به چه چیز جذب میشود؟
همچنین سئوال مهم دیگر در این رابطه، آن است که بدانیم در جریان اجرای صالحین، سرگروه و مربی باید متربی را به چه چیزهایی جذب نماید؟
در پاسخ به این سئوال نیز، ابتدا لازم به یادآوری است که مربی نباید افراد را به خودش جذب کند، بلکه او در این بین تنها به منزلهی پلی است که متربیان با پا گذاشتن و عبور از آن، به مسیر بندگی و عبودیت میرسند و به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) وصل میشوند. بنابراین مربی برای جذب هرگز نباید به معرفی خود و صفات و فضایلش بپردازد، بلکه آنچه که در جریان اجرای فرآیند تربیتی صالحین، بیش از همه متربیان را جذب خواهد کرد، در وهله نخست بیش از همه، تبعیت و الگوبرداری دقیق فرد مربی از سیرهی عملی و رفتاری اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) و تقید واقعی او به رعایت موازین شرعی و دستورات دین مقدس اسلام است.
به دیگر سخن آنکه اسلامی بودن باید ملکهی دائم زندگی مربی و سرگروه باشد نه اینکه تنها با هدف جذب دیگران در گروه، عمل به دستورات دین و موازین اخلاق را در معرض دید و مرئای مخاطبان قرار دهید.
علاوه بر این، نکته حائز اهمیت دیگری که در جریان صالحین اثر گذاری فرآیند جذب را همواره دو چندان خواهد کرد، رعایت اصل اخلاص و رنگ آمیزی الهی به کل جریان کار و نیز خیرخواهی ناصحانه مربی در راه سعادت و هدایت انسانهاست.
بایستههای جذب در طرح صالحین (1)
بچههای جبهه نوعاً به کسانی که فضیلت و تقوای بیشتری داشتند و صبر و شکیبایی و نیز داشتن سعه صدر معروف بوده و در سختیها و شداید، تکیه گاه سایر رزمندگان به شمار میآمدند عناوین تکریم آمیز "حاجی" و "سید" را اطلاق میکردند. و حتما نیز میدانید که نوعا هیچ کدام از "حاجیها و سیدهای دوران جنگ" به کسی پول نمیدادند، رزمندههای نوجوان را کوه و اردو نمیبردند و درگیر و دار جنگ و جبهه و جهاد، خبری از جایزه و تشویق نبود...
برخی صاحب نظران امر معتقدند دورهی دفاع مقدس، به سه دلیل، دورهی تحولات عظیم اخلاقی و روحی و روانی در رزمندگان اسلام بود:
اول: به دلیل پشت کردن آنها به دنیا و آماده شدن برای مرگ
دوم: به دلیل فضای معنوی حاکم بر جبهههای حق علیه باطل
و سوم: به دلیل وجود الگوهای رفتاری مناسب و افراد متخلق به اخلاق اسلامی در جبهههای نبرد
در این باره حتما شما هم شنیدهاید که در زمان جنگ، بچههای جبهه نوعاً به کسانی که فضیلت و تقوای بیشتری داشتند و صبر و شکیبایی و نیز داشتن سعه صدر معروف بوده و در سختیها و شداید، تکیه گاه سایر رزمندگان به شمار میآمدند عناوین تکریم آمیز "حاجی" و "سید" را اطلاق میکردند. و حتما نیز میدانید که نوعا هیچ کدام از "حاجیها و سیدهای دوران جنگ" به کسی پول نمیدادند، رزمندههای نوجوان را کوه و اردو نمیبردند و درگیر و دار جنگ و جبهه و جهاد، خبری از جایزه و تشویق نبود، اما در عین حال، رزمندگان جوان و نوجوان حاضر بودند در مواقع خطر، حتی پیش مرگ و فدایی حاجیها و سیدهای گروهان و گردان خود شوند. شما براستی فکر میکنید دلیل این امر چه بوده است؟
بدون شک، یکی از اصلیترین دلایل این امر آن میباشد که رزمندگان جوان و
نوجوان در جبههها از نزدیک، اخلاص، ایثار، فضیلت، جوانمردی و آزادگی هر
که را معروف به "حاجی" و "سید" بود میدیدند و با تمام وجود بزرگ واری و
بزرگ منشی او را لمس میکردند و باور داشتند.
اما امروز ما چه کردهایم؟ !
چقدر از این "حاجیها" و "سیدهای" دوران جنگ در مساجد امروز ما وجود دارند؟! ، چقدر همت بالای شهید همت را در جمعهای خودمان تولید و تکثیر کردهایم؟!
راستی مگر نه این است که هر جا یک شهید باکری، یک شهید زین الدین، یک شهید کاوه و یا یک شهید خرازی و علم الهدی باشد قطعا در آنجا یک گردان جوان دلداده و عاشق آنها نیز وجود جمع خواهد داشت.
پس بر این اساس و در این مجال، اولین بایستههای جذب را که در واقع همان اخلاص، ایثار، مجاهدت نستوه و معنویت حاکم بر گفتار و رفتار سرداران جبهه و جنگ بوده است به اختصار با یکدیگر مرور میکنیم.
به دیگر سخن آنکه، اگر جذب بر پایه شاکلهی شخصیتی درونی افراد و نیز سایر مولفههای الهام بخش اخلاقی ذاتی آنان، طراحی و پایه ریزی شود حتما به صورتی نامرئی، ناخواسته، ناخودآگاه و بر اساس یک حس قریب درونی و یک کشش و جذبه معنوی عمیق صورت خواهد پذیرفت. در این صورت دیگر برنامه ریزی برای جذب آن چنانکه امروزه برخی از ما ولع و حرص بیحد نسبت به آن پیدا کردهایم دیگر ضرورت ندارد زیراکه در واقع، جذب عمیق، ریشه دار و مستحکم، با این توصیفاتی که گفتیم بیش از همه مرهون اولین دیدارها و اولین برخوردهای مربی با متربی است نه برنامه ریزیهای از پیش طراحی شده، مدون و مکتوب.
در این باره متاسفانه امروزه، برخی از مربیان و سرگروههای صالحین به اشتباه گمان میکنند که برای جذب باید مثلا دستورالعمل مدنی وجود داشته باشد، دفترچه راهنمای خاصی طراحی گردد و یا اساتید تربیتی برای این کار اوراد و اذکار معینی را به افراد بیاموزند تا بتوان دیگران را به خود جذب نمود. این در حالیست که در یک جذب اصیل و ریشه دار تربیتی دینی، اصلا این گونه نیست و بر خلاف این تصور نادرست و باطل، جذب در آغاز امری درونی، ناخودآگاه، غیر ارادی، الهام بخش، نامرئی و غیر مستقیم است.
البته لازم به ذکر است که حرکت بر مدار صحیح جذب، همانطور که قبلا گفتیم همواره مستلزم رعایت دو شرط اصلی و اساسی است:
1) اول آنکه در مجموعه، برنامه ریزی خاصی با هدف ایجاد جاذبههای غیر حقیقی، سطحی و کاذب صورت نپذیرفته باشد.
2)
و دوم آنکه ذائقه مخاطبان گروه، متاثر از فضای کاذب حاکم بر گروه، از
گرایش به امور فطری و معنوی به امور غیر فطری و غیر معنوی تغییر جهت نداده
باشد.
به عبارت دیگر، گاه دیده میشود که در یک فضاسازی تبلیغاتی مسجدی، تنها جذب دلها به معنویت صورت میپذیرد ولی در نقطه مقابل نیز گاه دیده شده است که در یک فضاسازی تبلیغاتی واهی و بیهدف، تنها حاضران به توان بازو، شکل و قیافه و مقام و منصب و جایگاه اعتباری افراد متولی جذب و دعوت میشوند.
بایستههای جذب در طرح صالحین (2)
افلاطون برای تربیت معنا و مفهومی"راز آلود" قائل میگردد که به سادگی نمیتوان حقیقت آن را فهمید. یکی از دلایل راز آلودگی تربیت این است که وجه تمایز آن با تعلیم، شفاف و روشن نیست. تربیت، در فضای کاذب و مصنوعی صورت نمیپذیرد و آموزگار و معلم هرگز در قالب آموزش و تعلیم صرف قادر به تربیت نخواهد بود چرا که تربیت امری است پرورشی و اصیل که تنها از عهده مربیان آگاه و دلسوز بر میآید ...
منش مربی صالحین، اصلیترین عنصر تربیت
از آنجا که اصلیترین عنصر تربیت، در واقع رفتار، اندیشه، مرام و منش مربی است پس چنین به نظر میرسد که فرآیند جذب در صالحین تنها از عهدهی افرادی برآید که متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به صفات پسندیده باشند.
به عنوان مثال، در جریان انقلاب که امام راحل (ره) توانستند به عنوان یک مربی اسوه و کم نظیر دلهای میلیونها مسلمان عاشق و دلداده را به خود جذب و شیفته نماید آیا در این راه سرمایهای جز اخلاص، معنویت، اخلاق و استقامت داشته است.
امام (ره) چون به زندگیاش صبغه الهی بخشیده بود و چون مرد خدا بود توانست صاحبان دلهای پاک و سلیم را که فطرتا به مردان خدا گرایش ذاتی دارند و نیز دوست داران حق و حقیقت و پاکی را، در سرار عالم به خود جذب نماید.
به راستی جذبه امام (ره) با دلهای عاشق چه کرده بود که وقتی سردار خیبر شهید حاج ابراهیم همت شنید، حضرت امام فرموده است: جزیره مجنون باید حفظ شود! آنقدر آنجا ماند و مقاومت کرد که همانجا شهید شد.
شکند اگر دل من به فدای چشم مستش
سر خم میسلامت شکند اگر سبویی
امام راحل (ره) همچنین در جریان انقلاب اسلامی، الگوی تمام عیار یک طرح تربیتی بزرگ را در ایران خلق کرد و در معرض دید جهانیان قرار داد چنانچه ایشان اول خود را به علم و عمل و ایمان و تقوا مجهز کرد و سپس به بسترسازی لازم برای تحقق این انقلاب بزرگ در سطح کشور پرداخت درست از سال 42 تا بهمن 57.
در ادامه امام (ره) ، به انجام رسالت اصلی خویش در این خصوص پرداخت که در واقع همان بصیرت دهی، روشنگری، نصیحت و هدایت امت بود.
پس از آن و در مرحله پایانی این جریان عظیم، امام (ره) اقدام به راهاندازی تشکیلات رسمی در این رابطه پرداخت و دولت و حاکمیت تشکیل داد.
اصلاح نفس اولین وظیفه سرگروههای صالحین
بنابراین و با الهام از مدل تربیتی امام (ره) در جریان انقلاب، مربیان و سرگروههای صالحین نیز اول باید به اصلاح نفس خویش و تحصیل علوم دینی بهاندازه ضرورت و نیاز بپردازند. سپس شرایط لازم برای راهاندازی حلقههای تربیتی صالحین را فراهم کرده و موانع را حتی الامکان از پیش رو بردارند و در مرحله بعد، به بصیرت دهی و هدایت افراد و نیز رشد و ارتقاء سطح آنان بپردازند.
مربی صالحین، برای جذب باید حتما ناصحانه به سراغ مخاطب برود که نصح به معنای خیرخواهی مشفقانه است یعنی آنکه او از صمیم قلب دوست داشته باشد مردم سعادتمند شوند. قرآن کریم در این باره، خطاب به پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) میفرماید:
«لعلک باخعٌ نَفسَکَ الا یکونوا مومنین» (شعراء / آیه 3)
«گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی به خاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند.»
در واقع برای این کار، سوز درونی مربی برای هدایت دیگران، بیشتر از سایر موارد، دلهای متربیان را نرم و متمایل نموده و ایشان را آمادهی پذیرش راه حق و حقیقت مینماید. در خاطرات شهید قدوسی مدیر مدرسه حقانی، قبل از انقلاب نقل شده است که او، گاهی برای آنکه یک طلبه را به مبارزه و حرکت دعوت کند، یازده ساعت با او به گفتگوی رو در رو مینشسته است.
بر این اساس، مربیان و سرگروههای حلقههای صالحین، باید به دقت در گاین گونه مسائل و خاطرات الهام بخش تامل کنند و از آن درس بگیرند چراکه به عنوان مثال، در همین ماجرایی که نقل کردیم، ببینید سوز درونی، اخلاص و نصح مشفقانه شهید بزرگوار قدوسی را که مثال زدیم، چقدر اثر تربیتی بالایی دارد و به چه میزان الهام بخش است که هنوز بعد از گذشت چند دهه از شهادتش، حتی بیان خاطره آن رویداد هم ما را متحول میکند.
مربی تربیتی باید در این راه مقدس و دشوار به هدفش ایمان داشته باشد تا از راه نماند و استقامت بورزد. چنانچه وقتی قرآن میگوید:
«آمن الرسول بما انزل الیه من ربه»
«پیامبر (صلی الله علیه و آله) به آن چیزی که از پروردگارش نازل شده (همان راهش) ایمان داشته است»
بدون شک این ایمان و یقین قلبی بخودی خود، یکی از رموز اصلی موفقیت ایشان در دعوت به راه حق بوده است.
مربی صالحین باید داعیا الی الله باشد
مربی صالحین همچنین باید تلاش نماید تا همواره در طول حیات داعیا الی الله باشد
و مدام مردم را به سوی خدا دعوت کند، از کتاب خدا و مکتب اهل بیت (علیهم
السلام) برای آنها بگوید، مبلغ قال الباقر و قال الصادق (علیهم السلام)
باشد، مردم را به دین خدا دعوت کند و حرفهای آسمانی بزند، همانگونه که رسول
گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) ، عالیترین مربی تاریخ خلقت بشر، همین
گونه بوده است، ایشان نه هرگز از روی هوای نفس سخن میگفته، که «ما ینطق عن الهوی» (نجم/3) بوده است و نه حرفی جز آنکه مرضی درگاه الله بوده باشد به زبان جاری میکرده، که:
«ان هو الا وحی یوحی» (نجم/4)
«سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست»
استاد شهبد مرتضی مطهری، در این باره در کتاب ارزشمند «جاذبه و دافعه» ویژگی بارز دعوت انبیاء الهی را نفوذ در گستره زمان، مکان و دلهای بیشمار میداند و این نوع جاذبه را جاذبه سه بعدی بر میشمرد.
وی در ادامه، با بیان این مطلب که جاذبه علی (علیه السلام) از قدرتمندترین جاذبه هاست،
دلیل آن را این گونه بر میشمرد که: این جاذبه هم سطح وسیعی از جمعیت
انسانها را مجذوب خویش ساخته است و هم به یک قرن و دو قرن پیوسته نیست و بر
گونه قرون و اعصار میدرخشد و هم در گسترهی زمین، مناطق زیادی را به خود
اختصاص داده است، مناطق بسیاری که شیعیان و محبان علی (علیه السلام) ،
اکنون در سراسر بلاد اسلام در آن سکونت دارند.
علامه شهید در ادامه، رمز جاذبه نیرومند علی (علیه السلام) را اینگونه ذکر میکند:
«علی اگر رنگ خدا نمیداشت و مرد الهی نمیبود، تا به حال حتما فراموش شده بود.» (کتاب جاذبه و دافعه / ص 31)
بایستههای جذب در طرح صالحین (3) ، جذب با کیمیای محبت
یکی از عوامل موثر در انجام فرایند جذب، توان برقراری ارتباط با متربی، از سوی مربی و سرگروه است. البته، هر چند برقراری ارتباط فی نفسه و بخودی خود، در واقع هنر مربی و سرگروه به شمار میآید اما باید توجه داشته باشیم که هرگز در این زمینه بدون مخاطب شناسی درست، نمیتوان با دیگران ارتباط برقرار کرد چنانچه اسلام از یک سو به کیفیت برقراری ارتباط اشاره دارد و در آموزههای تربیتی خود حتی نوع، عمق و نحوهی نگاه کردن افراد را نیز در جذب مخاطب موثر میداند...
قرآن کریم یکی دیگر از شاخصههای اصلی و صفات برجسته نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله را که در واقع رمز نفوذ حضرت (علیه السلام) در جامعه هدف میداند، مجهز بودن ایشان به اکسیر کم نظیر محبت و کیمیای ارزشمند عطوفت و رحمت و نرمی و ملاطفت بر میشمرد.
چنانچه خداوند متعال به پیغمبر رحمت (صلی الله علیه و آله) که همگان او را به عنوان «رحمة للعالمین» میشناسند میفرماید:
«فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران/159»
«به موجب لطف و رحمت الهی، تو برایشان نرم دل شدی، که اگر تند خوی سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده میشدند.»
مربی صالحین، باید اهل مدارا و نرمی باشد
بر این اساس، مربی صالحین، باید برای جذب دلها، اهل مدارا و نرمی باشد،
صبر و حوصله به خرج دهد و با بیحوصلگی و تندی متربیان را از گرد خویش
فراری ندهد، در این باره، حتما شما هم این مثل معروف را شنیدهاید که
میگویند: «از محبت خارها گل میشود.»
و نیز به قول شاعر نکته بین و ظریف:
درس معلم ار بود زمزمهی محبتی / جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
به هر حال، در بیان اهمیت این موضوع، همین بس که مولای متقیان امیر مومنان، علی (علیه السلام) در فرمان خویش به مالک اشتر رمز نفوذ در دلهای مردم را مهر و محبت برشمره و میفرماید:
«و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم و اللطف بهم...» (نهج البلاغه/نامه 53)
«احساس مهر و محبت به مردم و ملاطفت با آنها را در دلت بیدار کن...»
حال که دانستیم فرآیند جذب در جریان صالحین، نخست امری درونی است و به اخلاص و معنویت فرد بر میگردد و نیز متذکر شدیم که مربی و سرگروه صالحین باید خودش اول مثل چراغ روشنایی داشته باشد تا کسانی را که گرایش فطری به نور و روشنایی دارند به خود جذب نماید. اکنون به بیان نکاتی چند در خصوص سایر مولفههای اثر گذار بیرونی و فرایند جذب میپردازیم:
توان برقراری ارتباط با متربی
یکی
از عوامل موثر در انجام فرایند جذب، توان برقراری ارتباط با متربی، از سوی
مربی و سرگروه است. البته، هر چند برقراری ارتباط فی نفسه و بخودی خود، در
واقع هنر مربی و سرگروه به شمار میآید اما باید توجه داشته باشیم که هرگز
در این زمینه بدون مخاطب شناسی درست، نمیتوان با دیگران ارتباط برقرار
کرد چنانچه اسلام از یک سو به کیفیت برقراری ارتباط اشاره دارد و در
آموزههای تربیتی خود حتی نوع، عمق و نحوهی نگاه کردن افراد را نیز در جذب
مخاطب موثر میداند. و از دیگر سو به مربیان تربیتی توصیه میکند که پس از
شناخت ظرفیت مخاطبانشان، تنها بهاندازه درک و فهم آنان، پیام رسانی و
تبلیغ نمایند، در این باره، در روایات اسلامی میخوانیم:
«کلم الناس علی قدر عقولهم»
«با مردم بهاندازه درک و فهمشان سخن بگویید.»
در خاطرات شهید مظلوم، دکتر آیت الله بهشتی (ره) آمده است که گاهی پیش خودش ابراز ناراحتی و نگرانی میکرد و با خود سخن میگفت. وقتی با اصرار از وی خواستند که دلیل نگرانیاشرا بگوید اظهار داشت: «در تمام عمر و تمام طول زندگیام از هیچ چیز به ایناندازه رنج نبردهام که در بعضی مواقع آن ارتباط شایسته و نیکویی را که باید با انسانها برقرار کنم گاه موفق نبودهام.»
اهمیت برقراری ارتباط
اهمیت
موضوع برقراری ارتباط در این رابطه چنان است که در سیره عملی رسول گرامی
اسلام صلی الله علیه و آله آمده است که برخورد ایشان با دیگران طوری بود که
از هر کس از مخاطبان آن حضرت (صلی الله علیه و آله) ، چه میانسال، چه
جوان، چه با سواد یا بیسواد، و چه روستایی یا شهری، میپرسیدند: اکنون که
خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدید، فکر میکنید چه کسی نزد
پیامبر (صلی الله علیه و آله) از همه عزیزتر است؟ حتما میگفت: من! .
همچنین رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، در زمینه برقراری ارتباط موثر با مخاطبانش چنان دقت داشتند که وقتی در جمع قرار میگرفتند و سخنرانی میکردند، حتی نگاهشان را نیز به طور مساوی بین افراد تقسیم مینمودند.
در این خصوص، امام صادق علیه السلام، در روایتی ارزشمند میفرمایند:
«کان رسول الله صلی الله و علیه و آله یقسم لحظاته بین اصحابه، فینظر الی ذا و ینظر الی ذا بالسویه»
«همیشه رسول خدا صلی الله علیه و آله لحظههای خود را میان افراد بطور مساوی تقسیم میکرد.
مخاطب شناسی جذب
به هر حال در این مجال و به جهت اهمیت موضوع، در ارتباط با مخاطب شناسی جذب، بیان دو نکته مهم دیگر حایز اهمیت اساسی است که بدان میپردازیم:
اول آنکه مربی صالحین باید بداند قرار است با یک انسان ارتباط برقرار کند، با یک خلیفه خدا بر روی زمین، با یک اشرف مخلوقات.
در این خصوص، ذکر مضمون یکی از فرمایشات ارزشمند امام راحل (ره) در جمع معلمان خالی از لطف نیست، که میفرمایند:
«فکر نکنید این تنها یک بچه کشاورز یا نجار و بقال است. بلکه فکر کنید این دانش آموز، رئیس جمهور آینده، وکیل آینده و یا وزیر آینده این مملکت خواهد شد.»
البته، نگاه اسلام نیز به این موضوع درست به همین شکل است، چنانچه در
روایت معروف رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، پیرامون سه دوره متوالی
هفت ساله در تربیت فرزندان، وقتی در خصوص هفت سال اول، سخن به میا
نمیآید، ایشان میفرمایند: «الولد سید سبع سنین» ، یعنی: کودک در هفت سال
اول سید است، آقاست، احترامش کنید، بگذارید فرمانروایی کرده و سیادت داشته
باشد.
که این روایت میتواند ناظر به اهمیت تکریم شخصیت مخاطب نیز باشد.
دومین نکته حائز اهمیت اساسی در موضوع مخاطب شناسی جذب آن است که مربی و سرگروه صالحین همواره به تفاوت انسانها و متمایز بودن هر فرد از دیگری توجه داشته باشد زیرا در واقع، هر متربی جوان و نوجوان، یک انسان خاص، با صفات و ویژگیهای منحصر به فرد خود میباشد که دنیایی متفاوت از دیگران دارد، پس بر این اساس، مربی نباید هیچ وقت به دنبال پیچیدن یک نسخه واحد برای تمامی مخاطبانش باشد.
در این میان چه بسا دیده میشود که گاهی کسی با یک لبخند جذب میشود، دیگری نیازمند تلنگری است که تامل کند و به یکی نیز باید تشر زد تا از خواب غفلت بیدار شود و به حرکت درآید. به دیگر سخن آنکه، مربی اول باید بداند که مخاطبش کیست؟ ، در چه سطحی قرار دارد؟ ، در شرایط فعلی در حال طی کردن کدام مسیر است؟ و از همه مهمتر نیاز واقعی او چیست؟
حال، وقتی مربی صالحین، به اهمیت این مسئله پی برد که انسانها متفاوتند و روح و روان آدمی که نیازمند تربیت است، در واقع فرمول بردار نیست و نسخه تربیتی واحدی ندارد، آنگاه، به نگاه جامع و کاملی در این زمینه دست خواهند یافت و لایههای پنهان جذب و مخاطب شناسی در جریان صالحین برایشان مکشوف خواهد شد، شناختی که دستیابی به آن، قطعا در برنامه ریزیهای تربیتی آینده او مفید و موثر خواهد بود.
بایستههای جذب در طرح صالحین (4) ، مربی باید «داعی الی الله» باشد
یکی از رموز موفقیت ائمه اطهار علیهم السلام و انبیاء الهی در جذب دلها به مکتب آسمانی اسلام، دعوت بسوی خداست. به دیگر سخن آنکه انبیاء الهی و امامان معصوم علیهم السلام در طول حیاتشان همواره «داعی الی الله» بودهاند و چون بازگشت بسوی خداست، بطور فطری در نهاد هر انسانی، دارای جذبهی معنوی و درونی است، پس ایشان همواره دلهای زیادی را به خود مشغول میکردهاند.
جذب در طرح صالحین امری است درونی و معنوی
جذب در جریان صالحین، امری است درونی و معنوی که در قالب چارچوبهای سازمانی و ساختارهای رسمی اداری نمیتوان برای آن نظام نامه دستوری معین و قابل ارائهای تدوین کرد، نظام نامهای که مثلا با عمل به دستورالعملهای ابلاغی آن، در یک بازه زمانی مشخص، منتظر رونق حلقههای صالحین باشیم و احساس کنیم حال که به ابلاغیهها عمل کردهایم پس به زودی مساجد شهر و منطقه سکونتمان رونق مییابد.
رمز و رازهای جذب در طرح صالحین
فرایند جذب در جریان صالحین، رمز و رازهای بسیاری دارد و مربی صالحین
وقتی میتواند در جذب افراد به مسیر صلاح و کمال، موفق باشد که روح حاکم بر
فرایند جذب را با تمام وجود دریافته باشد.
بعنوان مثال، مربی باید
بداند که فقط در حلقه تربیتی و در جمع مخاطبان گروه، مربی نیست، بلکه در
تمام شئونات زندگی و در تمام لحظات عمر با حضور در مسجد و محله و شهر، نقش
مربی تربیتی را ایفا میکند و بهتر بگویم: نه اینکه آن نقش را ایفا میکند،
بلکه با رفتار و کردارش و با فعل و قولش، این نقش ارزشمند و خطیر را در
معرض دید دیگران قرار میدهد.
مربی در واقع، مسلمانی است که مشی عملی اسلام، ملکه عمر و زندگیاش شده است.
نه اینکه برای دعوت دیگران به اسلام، چیزی بگوید و یا کاری بکند زیرا که
در این صورت، چنین فردی در خسران و زیان دیدهترین افراد در روز قیامت
خواهد بود؟ ! .
به هر حال، اکنون که سخن از روح حاکم بر فرایند کلی جذب
به میان آمد باز هم به بیان درسهایی از زندگی انبیاء الهی و ائمه عصمت
علیهم السلام بعنوان پیشتازان دعوت به راه حق و حقیقت و الگوهای مربی گری
بشریت میپردازیم:
یکی از رموز موفقیت ائمه اطهار علیهم السلام و انبیاء الهی در جذب دلها به مکتب آسمانی اسلام، دعوت بسوی خداست. به دیگر سخن آنکه انبیاء الهی و امامان معصوم علیهم السلام در طول حیاتشان همواره «داعی الی الله» بودهاند و چون بازگشت بسوی خداست، بطور فطری در نهاد هر انسانی، دارای جذبهی معنوی و درونی است، پس ایشان همواره دلهای زیادی را به خود مشغول میکردهاند.
بعنوان مثال، درتاریخ انبیا الهی آمده است که پیامبران اولوالعزم، هر کدام به صفتی نام نهاده شدهاند که آنان را مستقیما به «الله» وصل میکند، یکی کلیم الله است، دیگری خلیل الله و سومی روح الله.
بر این اساس، آیا تا به حال با خود اندیشیدهاید چرا آدم ابوالبشر صفی الله است و پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله را همیشه با عنوان رسول الله صلی الله علیه و آله یاد میکنیم؟ آیا این اتصال به «الله» را نباید در واقع رمز موفقیت دعوت انبیاء الهی و امامان معصوم علیهم السلام داسنت. آیا این اتصال به «الله» در جریان دعوت به ادیان الهی و در ایصال به الله موثر نبوده است و آیا در واقع امامان معصوم علیهم السلام که ایشان را «حجت الله» میخوانیم و حسین علیه السلام، اسطوره قیام و جهاد و شهادت را که «ثارالله» میدانیم، رمز اثر گذاریشان تنها این ذوب شدن در «الله» نبوده است؟
در هر حال، مربی صالحین ابتدا باید روح حاکم بر فرایند جذب را با تمام وجود لمس کند و در این راه، گام نخست آن است که مربی دلش را و روح و جانش را به نام مقدس «الله» روشنایی ببخشد تا بتواند روشنایی بخش راه دیگران باشد و دوست داران نور و روشنایی و تشنگان حق و حقیقت را به مسیر هدایت رهنمون گردد.
چو ذوق یافت دل من به ذکر آن محبوب
مراست تحفه جان بخش غمزدا حافظ
به قول علامه طباطبایی رحمة الله علیه، همانطور که بدون جذبه لیلی، مجنون هرگز مجنون نمیشد، بدون کشش الهی و جذبه حضرت حق نیز کوشش بندگان عاصی همچون حقیر به جایی نخواهد رسید، و این شاه بیت رموز و اسرار جذب است که تا کار ما خدایی نباشد و تا خدا نخواهد که تلاش ما در این راه موثر واقع گردد، هرچه بیشتر تلاش نماییم جز بعد مسافت از حق حاصلی نخواهیم داشت.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد
از سمک تا به سما کش کشش لیلی برد
در زیارت حضرت رضا (علیه السلام) ، وقتی به اجداد طاهرینش سلام میدهیم، ایشان را دعی الی الله، داعی الی طاعتک و داعی الی سبیلک میخوانیم، یعنی دعوت کددنگان به خدا، دین خدا، اطاعت و بندگی خدا و در نهایت راه خدا.
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
آری، بر این اساس دانستیم که در دعوت به راه حق و حقیقت و جذب اعضاء به حضور در حلقههای تربیتی صالحین، که همانا دعوت مردم بسوی خداست رمز اصلی موفقیت این است که به معنای واقعی کلمه سعی کنیم دعوت کننده بسوی خدا یا «داعی الی الله» باشیم. درست به همین دلیل است که دعوت به راه حق و حقیقت و دعوت به مبارزه و جهاد همواره، فی نفسه و به طور ذاتی، در واقع جزء مقولههایی است که برای جوانان و نوجوانان، جذبه معنوی دارد و مقدس و ارزشمند به شمار میآید.
برخی از ویژگیهای جوان
جوان از نشستن، در جا زدن، رکود، سستی و توقف و نیز از راه ماندن و خمودی متنفر است، جوان پر از شور و حرارت است، سری پر سودا دارد، دوست دارد یک شبه تمام دنیا را اصلاح کند، اهل حرکت و رفتن است، جوان قالب شکن است و از محصور ماندن در بند کلیشه و تکرار، با تمام توان میگریزد، جوان را تنها باید به رفتن تشویق کرد، باید انگیزه هایش را تقویت کرد، باید راه را به او نشان داد، باید الفبای مبارزه را به او آموخت، باید به جهاد در راه خدا ترغیبش نمود.
وقتی که به جوان گفته میشود: امامان معصوم علیهم السلام همگی اهل مبارزه بودند و تمام عمر شریفشان را در مسیر مجاهدت در راه حق سپری کردند و سرانجام هر کدام از آنها در این راه، زندان رفتند، تبعید شدند و به شهادت رسیدند، حس مبارزه و جهاد در راه خدا در بند بند وجودش ریشه میدواند، دلش لبریز به عشق شهادت و جهاد در راه خدا میشود و چون در این راه قدم بر میدارد، دنبال کسی میگردد که راه رسم مبارزه را به او بیاموزد.
جوان دوست دارد، رزمنده باشد و دعوت به رزمندگی در راه خدا برایش جاذبه معنوی دارد. بر این اساس، حتما لازم است که ما برای این مهم، تشکیلات درست کنیم، نقشه راه ترسیم نماییم، انرژیها را هدایت کرده و استعدادها را بشناسیم، به افراد فرصت ایفای نقش بدهیم و باید در جبهه مقابله با جنگ نرم، ابتدا جاهای خالی را دقیقا مشخص کرده و سپس بهترینها را به کار بگیریم، درست مثل دوره دفاع مقدس که شایسته سالاری حاکم بود.
جوان وقتی ببیند در جایی شایسته سالاری حاکم است از کار کردن در آن مجموعه لذت میبرد و با تمام توان کار میکند. به هر حال، آنچه تا کنون بیان شد تنها برخی از مولفههای اثر گذار در فرایند جذب بود که دانستن و عمل کردن به آن، در واقع جزء وظایف ذاتی مربیان و سرگروههای حلقههای تربیتی صالحین است.
نبایستههای جذب در طرح صالحین (1) ، مربیان جهنمی
شروع فرایند جذب، در واقع، به مثابهی رخ
دادن یک اتفاق مهم است که طی آن ناخاسته دلهای مخاطبان به سمت عامل جذب
یعنی همان مربی یا سرگروه متمایل و راغب میگردد.
که البته منظور از
مخاطب در این فرایند، جوان و نوجوانی است که سرزمین دلش آماده کشت و بذر حق
و حقیقت است و به طور فطری گرایش به معنویات، پاکیها و فضایل دارد ...
همچنین یادآور شدیم که رمز اصلی موفقیت در جذب دلهای مستعد و آماده مخاطبان بیش از همه، عمل به سیره اخلاقی انبیاء الهی و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، در مسیر دعوت به حق و حقیقت بوده است. به دیگر سخن آنکه در این فصل، تا کنون به برخی از بایستههای جذب برگرفته از مشی عملی بزرگان دین پرداختیم، حال در ادامه و به جهت اهمیت موضوع، به بررسی اجمالی چند مورد از نبایستههای جذب در جریان پیادهسازی فرآیند تربیتی صالحین در مساجد میپردازیم.
روایت جبرئیل از مربیان جهنمی
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
«در شب معراج به آسمان رفتم و به قومی برخورد کردم که لبان آنان
را با قیچیهایی از آتش میبرند، دوباره میرویید و باز میبریدند:
پرسیدم: جبرئیل اینان کیانند؟
گفت: اینان خطیبان امت تو هستند که به آنچه میگویند عمل نمیکنند. مردم را به کار نیک فرا میخوانند و خود را فراموش میکنند.»
بر این اساس، مربیان و سرگروههایی که تنها رسالت موعظه غیر دارند و موعظه نفس خود را فراموش کردهاند.
کسانی
که میگویند: مردم گناه نکنید، تقوی داشته باشید و بسوی خدا بشتابید! و
نمیگویند: مردم گناه نکنیم، تقوی داشته باشیم و بسوی خدا بشتابیم.
عالمان
بیعمل، واعظان وعظ نشنو، مربیان تربیت نشده و دعوت کنندگان دعوت گریز، در
این ردیف به شمار میآیند. چه بد جایگاهی است جایگاه گویندگان بیعمل،
روزی که پای میز محاکمهی عدل الهی بنشینند و مقرر گردد که تاوان کم توجهی
به این سئوال را اکنون باید بپردازید، که فرموده است:
«یا ایها الذین آمنو لم تقولون ما لا تفعلون، کبر مقتاً عندالله ان تقولوا ما لا تفعلون» (سوره صف / 2 و 3)
«ای کسانی که ایمان آوردهاید چرا میگوویید آنچه را که بدان عمل نمیکنید، (بترسید که) این عمل، سخت خدا را به خشم و غضب در میآورد»
اما چرا در این مجال و به عنوان یکی از نبایستههای جذب، سخن از عذاب الهی را به میان آوردیم. دلیل آن این است که در این صورت، یعنی وقتی کسی حرفی را بگوید ولی خودش به آن عمل نکند، اصولا جذبی صورت نمیپذیرد و دلی صید نمیشود.
چنانچه در این باره، امام صادق علیه السلام در قالب روایتی ارزشمند و شریف میفرمایند:
«ان العالم، اذا لم یعلم بعلمه ذلت موعظته عن القلوب کما یزال المطر عن الصفا» (کافی/ج 1/ص 44)
«اگر عالم به دانش خود عمل نکند، موعظهاشاز دلها میریزد چنانکه باران از روی سنگ صفا فرو میغلطد»
بنابراین و با این اوصاف، لازم است بدانیم که ما در این راه کارهای نیستیم که بخواهیم بدون راهنمایی اهل بیت علیهم السلام و بدون اذن و هدایت آنان، مساجد شیعه را رونق بدهیم، اصول و چارچوب فرایند جذب را ترسیم نماییم، خط مشی مشخص کنیم و گمان کنیم که راه درست همین است که ما میگوییم.
آخر مگر میشود راه دعوت به مکتب شیعه را در پیش گرفت اما به توصیه پیشوایان دین، بیتوجه بود.
آری، دوست عزیز مربی و سرگروه! یادمان باشد، این پیشهای که ما برگزیدهایم استادانی دارد که راه را به ما نشان دادهاند و مگر نه این است که به قول شاعر:
هر که گیرد پیشهای بیاوستا
ریشخندی شد به شهر و روستا
برگزین احوال پیر راه دان
پیر را بگزین و عین راه دان
حال بر این اساس و در این مجال، که یکی از اصلیترین موانع اثر بخشی فرایند جذب را از قول ائمه معصومین علیهم السلام، با هم مرور کردیم و به یقین دانستیم که تنها راه اثر گذاری این دعوت مهم و مقدس را نیز تنها همین بزرگواران میدانند که راهنمایان هدایت و سعادت بشرند. اینک به بیان روایتی ارزشمند از امام صادق علیه السلام در این باره میپردازیم که در واقع در این روایت ارزشمند، نقشهی راه دعوت گری به مکتب آسمانی شیعه و دین مبین اسلام، به خوبی بیان شده است.
ایشان خطاب به مفضب میفرمایند:
«قل لشیعتنا کونوا دعاه الینا بالکف عن محارم الله و اجتناب معاصیه و اتباع رضوان الله، فانهم ادا کانوا کذلک، کان الناس الینا مسارعین» (دعائم الاسلام/ج 1/ص 58)
«مفضل به شیعیان ما بگو: با دوری از حرامهای خداوند و پرهیز از گناهان او و پیروی از خواستههای الهی، دعوت گر بسوی ما باشید که اگر چنین باشید، مردم با شتاب بسوی ما میآیند.»
نبایستههای جذب در طرح صالحین (2) ، ابلاغ پیام بیش از ظرفیت مخاطب
مربی صالحین همچون باغبانی که دانه را کشت میکند و منتظر به ثمر نشستن آن مینشیند. پس او باید بداند که هر زمینی مناسب کشت محصولی خاص است، ظرفیت مشخصی دارد، باغبان آگاه، حتی یک دانه بذر را هم اضافی نمیکارد و چیزی را هدر نمیدهد.
بر این اساس، اگر کسی در نیم متر زمین بذر مناسب چندین متر خاک را بپاشد. با این کار، هم بذرش را فاسد کرده و هم در پایان بدون محصول میماند. در بیان اهمیت این موضوع، همین بس که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودهاند:
«انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم»
«ما طایفه پیامبران بهاندازه عقلهای بشری با مردم سخن میگوییم.»
متاسفانه، در جریان صالحین، گاهی دیده میشود که مربی و سرگروه در اولین
برخورد با متربیان، تمام شاخصههای ارتباط اثربخش را به لحاظ بلاغت در
گفتار و مسایلی از این دست رعایت کرده است اما در عین حال کمتر مخاطبی را
جذب نموده و دلیلش را هم نمیداند.
چنین فردی چه بسا اشکال را به
گیرنده ربط داده و خودش را بیتقصیر بداند، اما در این میان، واقع مطلب این
است که گاهی القای دفعی پیام، بدون زمینهسازی لازم و یا ابلاغ پیامهایی
بیش از توان و ظرفیت مخاطب با عجله و شتابزدگی از همان ابتدا نتیجه کار را
خراب میکند.
بنابراین حتما توصیه میشود که در فرایند جذب، مربی ابتدا به شناخت وضع موجود متربیان مبادرت ورزد و سپس ضمن بررسی دقیق نیازهای اولیه آنها، به بیان برخی راهکارهای عملی متناسب با ظرفیت آنان بپردازد.
به دیگر سخن آنکه مربی آگاه، اول باید بفهمد متربیاشالان در چه
مرحلهای قرار دارد؟ چقدر دین را میشناسد و به چه میزان با خدا مانوس است؟
سپس به ترسیم جدول نیازهای او، متناسب با سن، سطح آگاهیاشاز دین و
نیز تربیت خانوادگیاشبپردازد، البته، باید توجه داشت که همیشه تمام
نیازهای یک متربی، در اخلاق، احکام و اعتقادات خلاصه نمیشود. و گاهی نیاز
درونی افراد را نمیتوان از تصویر ظاهری آنان دریافت.
در ادامه و در مرحله آخر اجرای این فرآیند، لازم است که مربی صالحین، برای هر سطح از مخاطبانش، رشد مشخصی را در نظر گرفته و راهکار رسیدن به آن را نیز در شرایطی مناسب و متناسب با ظرفیت آنان، در اختیارشان قرار دهد.
نبایستههای جذب در طرح صالحین (3) ، جذب از طریق نیازهای کاذب
فلاسفه انسان را حیوان ناطق مینامند و در تعریف ناطق میگویند: حیوانی است که دارای قوه تعقل است. در واقع عقل در انسان، ودیعهای ارزشمند است که وجه تمایز او با سیر موجودات میباشد و اصولا همین قوه ارزشمند است که از انسان موجودی دارای اراده و در عین حال صاحب اختیار ساخته است.
انسان مختار آفریده شده است تا مسئولیت انتخا هایش را و رفتنها و نرفتن هایش را، و نیز رکود و از راه ماندنش را، در طول حیات بر دوش بگیرد و در واپسین روز حسابرسی، بعنوان یک موجود مسئول و مکلف، پاسخگوی اعمالش باشد، پاسخگوی هر اقدامی که کرده است و لذا از همین روست که خداوند متعال میفرماید:
«ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئول»
«در پیشگاه حکم خدا، گوشها و چشمها و دلها همه مسئولند.»
انسان، علاوه بر اینکه موجودی آزاد است و اراده و اختیار دارد اما در عین حال، نیازمند تربیت است و بر خلاف سایر موجودات، اگر تحت تربیت درست قرار نگیرد حتی قادر به تامین نیازهای اولیه حیات خویش نخواهد بود. انسان، یکی از منعطفترین موجودات هستی است. انسان موجودی است یاد گیرنده، شکل پذیر، دوستدار دانش، متعالی و تشنه حقیقت و کمال.
بر این اساس، مربی صالحین باید همواره توجه داشته باشد که با موجودی سر و کار دارد که دارای ابعاد مختلف روحی و روانی است و در نهانش متغیرهای پنهان بسیاری دارد که همه را نمیتوان به یک شکل تعریف کرد.
انسان، از محیط اطراف اثر میپذیرد، از گروه همسالان الگو میگیرد و از همه مهمتر به رفتار والدین و مربیانش در زندگی تاسی میجوید.
پس با این توضیحات، حال سئوال اینجاست که مربی تربیتی در مرحله جذب چقدر میتواند با سلیقه و ذائقه مخاطبانش همگرایی کرده و خود را مثل آنان نشان دهد؟
بعبارت دیگر، آیا باید ما خودمان را مثل مخاطب جا بزنیم و به شکل او درآییم؟ یا اینکه باید تلاش کنیم تا رفتار او را شبیه به رفتار خودمان تغییر دهیم؟
البته در مرحله تثبیت و رشد که بعدها به آن میپردازیم، بیان خواهد شد که همواره «تغییر نهایی رفتار» متناسب با آموزههای دینی، شاه بیت اصلی «تعلیم و تربیت» در جریان صالحین است، اما اینکه چه میزان از این هدف را میتوان در مرحله جذب دنبال کرد، سئوال مهمی است که مربی باید پاسخ آن را از کارشناسان تربیتی بپرسد.
در هر صورت، مرحله جذب در جریان صالحین، مرحله گره خوردن دلهاست، مرحلهای که جرقهی اولیه پیوستن به جمع مسجدیها در این مرحله در ذهن مخاطب زده میشود. گاهی یک تلنگر احیاگر و گاهی نیز یک موعظه اثر گذار در این مرحله، در روح و جان مخاطب، انقلاب ایجاد میکند، چرا که مرحله جذب در واقع، مرحله تاباندن نور به ضمیر مستعد جوان و نوجوان است.
پس بر این اساس، وقتی قرار است مربی صالحین دعوت گر به روشنایی باشد و منادی نور، آیا میتوان دعوت به روشنایی و نور را به تنهایی با وانمود کردن گرایش به تاریکی انجام داد؟!
آیا امروزه که به تدریج ذائقه برخی مخاطبان جوان و نوجوان به مادیات بیش از معنویات گرایش پیدا کرده و الگوهای تربیتی غلط، نیازهای کاذب آنان را در مقابل نیازهای واقعی قرار داده است، مربی با این مسئله باید چگونه کنار بیاید؟ چقدر در مقابل خواست مخاطب کوتاه بیاید؟ چقدر همرنگ او شود و متناسب با ذائقه و نیاز جوان و نوجوان رفتارش را تغییر دهد؟ چقدر خودمان نباشیم تا دیگران را به خود جذب کنیم؟ آیا این گونه جذبی، جذب به ما و اندیشه ما و مرام و مسلک ما خواهد بود یا جذب به مجسمهای مخاطب پسند و یا بازیگری ایفای نقش کننده، مطابق با خواست تماشاچیان و اعضای گروه؟!
به هر حال، در خصوص این مسئله مهم و حائز اهمیت، حتما باید به چند نکته اساسی توجه داشت:
اول آنکه متاسفانه امروزه اکثر مربیان مسجدی نوعا از جایی شروع میکنند که مخاطب میخواهد، مسیری را طی میکنند که مخاطب میپسندد و به جایی میرسند که مخاطب تصمیم داشته به آنجا برسد. به دیگر سخن آنکه گاه مشاهده میشود که نه مربی طرح مشخصی برای تغییر رفتار در متربیان دارد، نه شکل جذب به گونهای است که در متربیان انگیزه تغییر و تحول ایجاد کند و نه سیر نهایی این پروسه به رشد و تعالی و اصلاح فرد منجر میشود.
این در حالی است که مربی در فرایند جذب حتی یک لحظه نباید از اصول، ارزشها و سیره عملی خود در زندگی کوتاه آمده و عقب نشینی کند تا مخاطب را راضی نگه دارد، اما در عین حال لازم است در مواجهه با مخاطبان انعطاف پذیری لازم را داشته باشیم و خشک و متعصب به نظر نرسیم.
بنابراین، مربی باید در اولین برخورد با متربیان، سفیر مهربانی و محبت و دوستی باشد و با رفتار کردارش، شخصیت مخاطبان را تکریم نماید، ناآگاهی و کجروی آنان را به رخشان نکشد، در مقابل آنچه که هستند گارد نگیرد، منتظر تغییر آنی و دفعی در مخاطبانش نباشد، گاه خود را به تغافل بزند، از خطاهای قابل اغماض آنها در اولین برخورد چشم پوشی کند، اما در عین حال نباید وانمود کرد که او نیز مثل برخی مخاطبان گروه انسانی است سطحی، هیجانی، احساساتی و دلبسته به نیازهای مادی و کاذب.
مربی از آنجا که در تمام مراحل جذب، تثبیت و رشد، به هدفی ارزشمند میاندیشد، پس هیچگاه تغییر شکل نمیدهد و همواره شکل یک مسلمان متعهد و رسالتمند زندگی میکند، اما برای انجام این مهم، همواره در برخوردهایش، استراتژیهای متفاوت اتخاذ میکند، گاهی روش موعظه در پیش میگیرد، گاهی به کسی هشدار میدهد، گاهی مستقیم و آشکار دعوت میکند و گاهی در خفا و پنهان افراد را هدایت مینماید. مربی گاهی با کسی دوست میشود که دلی صید کند و گاهی به کسی کم محلی میکند که او را وادار به حرکت نماید.
مربی صالحین، هیچ وقت نباید تنها به تامین نیازهای کاذب در
مخاطب بپردازد، بلکه اول باید طرحی نو دراندازد، شالودهای جدید پایه ریزی
کند، نیازهای واقعی افراد را در درون آنها احیا نماید و سپس به متربیانش
کمک کند تا در زندگی نیازهای واقعیشان را برآورده نمایند.
بنابراین
و در این راه، همواره باید یازمان باشد که رشد و تعالی و کمال و معنویت و
اخلاق، همیشه اصلیترین نیاز یک مخاطب جوان و نوجوان است. پس بر این اساس،
مربی باید در مسیر تاریک حرکت متربی در زندگی تنها یک چراغ روشن کند، در
بیراهه یک تابلوی راهنما قرار دهد و در مقابل هر نیاز کاذب مخاطب، یک نیاز
واقعی را به او معرفی کرده و در نهایت راه رسیدن به آن را نیز تا حد ممکن
فرارویش ترسیم نماید.
نبایستههای جذب در طرح صالحین (4) ، جذب با انگیزههای مادی
از آنجا که مسئولیت مربی صالحین، چیزی شبیه به مسئولیت مبلغان راه خداست و مربی در واقع تالی تلو انبیای الهی در دعوت انسانها به سوی خدا به شمار میآید، پس باید توجه داشت که یکی از نبایستههای اساسی جذب که از همان آغاز به شکل غیر مستقیم در مخاطبان اثر میگذارد، طلب دستمزد و اجرت و حقوق و مزایا، در قبال انجام رسالت مهم مربی گری تربیتی است. در تاریخ ادیان آسمانی و نیز آموزههای دینی به کرات دیده میشود که همواره شعار منادیان دعوت به حق و حقیقت این بوده است که ما از شما در قبال این دعوت اجر و مزد نمیخواهیم و پاداش این کار را تنها از خدا خواستاریم.
قرآن کریم در سوره شعرا، وقتی از دعوت انبیای الهی همچون نوح، موسی، صالح و لوط یاد میکند، چندین نوبت یادآور میشود که:
«و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین»
«من از شما اجری برای رسالت نمیخواهم و پاداشی جز از خدای عالم نمیطلبم»
بر این اساس، مربی صالحین باید بداند که در فرآیند اجرای صالحین
و فعالسازی مساجد شیعه در آخرالزمان، این همواره یک اصل تربیتی مسلم است
که سعی و تلاشش در این راه فقط و فقط باید «لِوجه الله» صورت پذیرد و هدفش
از تربیت فقط انجام فرمان الهی باشد.
در این باره قرآن کریم میفرماید:
«قل کل یعمل علی شاکلته»
«تو به خلق بگو که هر کس برحسب ذات و طبیعت خود عملی انجام خواهد داد.»
که در این باره امام صادق علیه السلام، در تفسیر شاکله میفرمایند: «علی نیته» ، یعنی: «بر اساس نیتاشباشد. »
پس حال که مربی صالحین در این راه میخواهد برای خدا، خلق خدا را به خدا برساند پس لازم است که به توصیه خداوند متعال نیز در این زمینه عمل نماید، آنجا که خطاب به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله میفرماید:
«قل لا اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا»
«ای رسول ما، بگو من از شما مزد رسالت نمیخواهم. اجر من همین بس که هر که بخواهد راه خدای خویش پیش بگیرد.»
همچنین در این خصوص حتما باید توجه داشته باشیم که مزد خواستن و طلب اجرت کردن، به عقیده اکثر کارشناسان تربیت دینی و صاحبنظران امر تبلیغ، در واقع جزء عوامل بازدارندهی اثر بخشی این کار میباشد که گاهی برخی آن را سد راه دعوت به دین نیز دانستهاند.
بنابراین سئوال اینجاست، چطور یک مربی و سرگروه صالحین که خودش جزء نمازگزاران مسجد میباشد و چون یک قدم به سعادت و کمال از دیگران نزدیکتر بوده است اکنون از او دعوت شده است تا راهنمایی و هدایت یک حلقه تربیتی صالحین را بر عهده بگیرد. از یک سو انتظار دارد برای این کار دستمزد و اجرت طلب کند و از دیگر سو نیز به اثر گذاری پیام خود در گروه امیدوار است.
به دیگر سخن آنکه چطور میتوان از ابتدا با درخواست اجر و مزد و حق الزحمه و حق الجلسه و امثال آن، در واقع سد راه اثر بخشی دعوت به حق و حقیقت شد و در عین حال حصول نتیجه مطلوب را در فرایند حلقه داری تربیتی صالحین انتظار کشید و امیدوار بود.
حال ما اگر باور کنیم که انجام صالحین برای ما در واقع بمنزله انجام یک تکلیف الهی، یک مسئولیت دینی، یک رسالت آسمانی و یک وظیفه مقدس است دیگر برای انجام آن از کسی غیر از خدا طلب مزد نخواهیم کرد و مگر میشود کسی رسالتمند باشد و برای رسالتش از دیگران اجر و مزد طلب نماید.
متاسفانه اکنون و در این مدت کوتاه از عمر شریف شجره طیبه صالحین، برخی
به اشتباه به ترویج این ایده پرداختهاند که چطور میشود از کسی انتظار
داشت یکسال یا کمتر و بیشتر در حلقههای تربیتی تدریس کند و حق الزحمهای
نیز دریافت نکند؟ !
این گروه معتقدند به تعبیر مثل معروفی که گفته
میشود بالاخره اسب حضرت عباس علیه السلام هم باید جو میخورد که بتواند به
میدان برود پس حتما و در ابتدای کار باید پول علوفه اسب حضرت را مشخص کرد
تا معلوم شود با این پول میتوان به میدان زد یا نه. در واقع این دسته از
افراد با نادیده گرفتن انگیزه معنوی و بالای علمدار کربلا و فداکاری کم
نظیری که در تاریخ بشریت نشان ندارد و با طرح یک حسابگری مادی دو دو تا
چهار تایی میخواهند برای حضورشان در عرصه مبارزه و جهاد فرهنگی شرط تعیین
کنند. برای حل این مناقشه ساده لازم است در اینجا، به ذکر چندین نکته مهم و
اساسی مرتبط با موضوع بپردازیم:
1- اولین نکته این است که همانطور که پیشتر گفتیم مربی صالحین، در واقع یکی از نمازگزاران دلسوز و متعهد مسجد محل است که چون برای زمینهسازی ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خود را مکلف و مسئول میداند، پس تصمیم میگیرد که یک هسته مقاومت تشکیل بدهد و برای ارتقاء سطح آنان تلاش نماید. بر این اساس کسی که در همان محله اطراف مسجد سکونت دارد و سرگروه صالحین میشود که دیگر نیازمند تامین هزینه ایاب و ذهاب نیست بلکه چنین کسی تا کنون خود هر شب در واقع مقید به شرکت در نمازهای جماعت بوده، در جلسات دعا شرکت میکرده و در عین حال کسی تا امروز پول بنزین رفت و آمدش را نمیداده است.
2- دوم اینکه مربی و سرگروه قرار است مثل یک کاپیتان تیم فوتبال و با یک سرشاخه گروه دوستی با اعضای حلقه، ارتباط عاطفی برقرار کند و بعنوان مثال صبح جمعه با آنها به کوه برود، فوتبال بازی کند و امثال این قبیل کارها. پس چنین کسی، معلم و آموزگار و استاد مدعو به حلقه از خارج محله نیست؟! . همچنین در اثبات این ادعا، یادآوری این نکته ضرورت دارد که همانگونه که تا به حال، در طول سی سال گذشته دیده شده است، همیشه در مساجد جمعی جوان و نوجوان، با مرکزیت افرادی محوری گرد هم جمع شده و متشکل ماندهاند. حال بر این اساس در جریان صالحین قرار است همین افراد محوری برای اداره گروه و مربی گری صالحین تربیت شده و توانمند شوند.
لذا شجره طیبه صالحین در این خصوص، در پی استخدام افرادی بعنوان مربی نیست، بلکه در پی ارتقای معنوی و بالا بردن انگیزه کسانی است که خودشان به تنهایی از عهده ادارهی زندگیشان بر میآیند، شغلی غیر از مربی گری دارند و در عین حال ساعاتی از عمرشان را وقف دعوت به الله مینمایند.
اصولا اگر صالحین، به اشتباه به همین چهارتا بچه حزب اللهی که با انگیزه معنوی در مساجد فعالیت میکنند پول بدهد و کار را از شکل خود جوش و معنوی خارج کند، با دست خودش تیشه به ریشه خودش زده است.
صالحین در حقیقت، یک رسالت، یک راه، یک مرام و یک اندیشه و ایده است، نه یک شغل و ماموریت سازمانی دستورالعملی و ابلاغی. البته این مطلب، منافاتی با حقوق بگیری افرادی ندارد که تنها ممر گذران معاششان کار فرهنگی است، مثل کسی که مدیر یک دارالقرآن است، مسئول رسیدگی به امور مساجد یک شهر است، پیگیری امور صالحین یک ناحیه را بر عهده دارد و در واقع به طور تمام وقت در ماموریت انجام کار فرهنگی است.
تازه این افراد هم باید دعوت به راه حق و حقیقت را تنها با انگیزه الهی انجام دهد و سائقهای مادی در حاشیه، شور و حرارت و سوز هدایتش را کم نکند.
به دیگر سخن آنکه در این راه برای کسی که شغلش انجام این قبیل کارهاست هم عرصه امتحان به گونهای دیگر فراهم میشود که آن نیز پرداخت یا عدم پرداخت مزایای جانبی است. مزایایی که با آن میتوان تعهد معنوی افراد به کار را مورد سنجش قرار داد. مزایایی همچون اضافه کار و ترفیع و سایر مسایلی از این دست.
به دیگر سخن آنکه اکنون عرصه امتحان برای چنین فردی آن است که اگر نهاد و
دستگاه فرهنگی خاصی زندگی او را در این راه متکفل شد و به او حقوق و مزایا
داد در این شرائط آیا حاضر است خارج از ساعت اداری هم بدون حق ماموریت و
اضافه کار، باز هم با انگیزه بالا و خودجوش رسالتش را انجام دهد و برای این
کار شب و روز نشناسد و به جمعه و غیر جمعه توجه نکند؟ !
همچنین، مسئله
مهم دیگری که در این باره لازم به یادآوری است آن است که برخی میگویند:
چون مربی و سرگروه مسجد، فعلا بیکار است پس بهتر است که برای اداره حلقه به
او کمک ناچیزی شده و به او دستمزدی بپردازیم.
که در پاسخ به این مطلب نیز بیان دو نکته اساسی ضرورت دارد:
1- اول اینکه مربی که منادی دعوت به راه خداست، حتما خودش باید آدم موفقی باشد و کسی که خودش بیکار است و ممر درآمد خاصی ندارد اصولا نمیتواند مربی خوبی برای اداره حلقه باشد. مگر اینکه تصمیم مهمی برای آینده زندگیاشداشته باشد و یا در شرف پیدا کردن کار باشد.
2- دوم اینکه اعضای حلقه میتوانند هر از چند گاهی به رسم ادب و احترام به مربی و در مناسبتهای خاص ایام سال همچون روز معلم و امثال آن، هدایایی به مربی بدهند، اما این هدیه حقوق مستمر نیست که برای گذران زندگی فرد، بتوان روی آن حساب باز کرد و اصلا قرار نیست مربی و سرگروه فکر کند که اداره گروه برای او نوعی شغل به شمار میآید زیرا که این کار مانع موفقیت او در زندگی خواهد شد.